سفارش تبلیغ
صبا ویژن

منو تو آغوشت بگیر خدا

منو تو آغوشت بگیر خدا ، می خوام بخوابم
آخه تو تنها کسی بودی که دادی جوابم
منو تو آغوشت بگیر ، می خوام برات بخونم
روی زمین چه قدر بده ، می خوام پیشت بمونم

کی گفته باید بشکنم تا دستمو بگیری
خسته شدم از عمری غربت و غم و اسیری
کی گفته باید گریه ی شب هامو در بیاری
تا لحظه ای وقت شریفت رو واسم بذاری

توی آغوش تو آرامش محضه
منو با خودت ببر حتی یک لحظه
بغلم کن ، منو بردار ، ببرم دور
ببرم از این زمین سرد و ناجور

وقتی باید واسه ی رها شدن یه بی فروغ بود
واسه آرامش نسبی ، کلی حرف های دروغ بود
توی دنیا هر چیزی قیمتی داره حتی وجدان
این ها رو هیچ جا ندیدم نه تو انجیل ، نه تو قرآن
وقتی دنیا همه حرف پوچ و مفته
صدای هق هقت رو پس کی شنفته
تو که می گی پیشمی تا لحظه ی مرگ
این که می گن می شکنی ، رنجم می دی ، بگو کی گفته

توی آغوش تو دیگه تنها نیستم
هر نفس اسیر دست غم ها نیستم
دیگه عاشقانه تر از عاشقانه ام
واسه موندن دیگه با بها بهانه ام
توی آغوش تو از درد خبری نیست
از دروغ و حرف های زرد اثری نیست
نمی بینی کسی از هراس نونش
جلوی حرف ناصواب بنده زبونش

توی آغوش تو آرامش محضه
منو با خودت ببر حتی یک لحظه
بغلم کن ، منو بردار ، ببرم دور
ببرم از این زمین سرد و ناجور


[ شنبه 92/10/28 ] [ 4:54 عصر ] [ ملیکا.ا.سامانی ] [ نظر ]