سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هر چند که در تک تک لحظه ها نبودم با تو

هر چند که در تک تک لحظه ها نبودم با تو
اما تو عاشقانه و سرفراز بودی با من…
در لذت گرم شدن در کنار آتش…
در خوردن چای در کنار یک دوست…
در میان دفتر خاطرات تلخ و شیرین…
در تلالو باران در پشت پنجره…
در خیال یک (بهترین)در روز های تاریک…
هر چند که عنمر گذشت و اکنون رسیده ام اما باز
در میان خنده تو من غرق تماشا نشسته ا


[ پنج شنبه 92/12/15 ] [ 1:9 صبح ] [ ملیکا.ا.سامانی ] [ نظر ]

وقتی به علاوه

وقتی به علاوه خدا باشی منهای همه چیز زندگی میکنی…

آنان که به بیداری خدا اعتماد دارند شبها راحت میخوابند…


[ پنج شنبه 92/12/15 ] [ 1:9 صبح ] [ ملیکا.ا.سامانی ] [ نظر ]

دلم تنگ خداوندیست

دلم تنگ خداوندیست
که با دستان من گندم برای یاکریم خانه می ریزد
چه بخشنده خدای عاشقی دارم
که می خواند مرا با اینکه میداند گنهکارم
برایت من خدا ر اآرزو دارم
.
.
.
.
فوق العاده بود.


[ پنج شنبه 92/12/15 ] [ 1:8 صبح ] [ ملیکا.ا.سامانی ] [ نظر ]

خداوند همه چیز من است.

خداوند همه چیز من است.
با او هیچ چیز از دست نمی رود.
وقتی با خدا حرف میزنی هیچ نفسی هدر نمی رود.
وقتی با خدا راه بروی هیچ از توانت کم نمی شود.
وقتی منتظر خدا باشی هیچ لحظه ای تلف نمی شود.
وقتی ه خدا اعتماد کنی هدگز شکست نخواهی خورد


[ پنج شنبه 92/12/15 ] [ 1:8 صبح ] [ ملیکا.ا.سامانی ] [ نظر ]

چه ساده

چه ساده به اعتماد دستانت زمین خوردم


[ پنج شنبه 92/12/15 ] [ 1:7 صبح ] [ ملیکا.ا.سامانی ] [ نظر ]
<   <<   56   57   58   59   60   >>   >