سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدایا یادته؟؟

خدایا یادته؟؟


دستشو گرفتم آوردمش پیشت...


گفتم:من فقط اینو میخوام...


گفتی:این کمه!بهتر از اینو برات گذاشتم کنار.


پامو کوبیدم زمین وگفتم:همینو میخوام.


گفتی:آخه نمیشه!قول اینو به یکی دیگه دادم... <فکر عشقی ممنوع>


[ شنبه 92/12/17 ] [ 10:24 عصر ] [ ملیکا.ا.سامانی ] [ نظر ]

از تو گفتن

از تو گفتن سوزش چشم می آورد و از تو نگفتن تورم گلو

بگویم یا نگویم؟؟؟


[ شنبه 92/12/17 ] [ 10:23 عصر ] [ ملیکا.ا.سامانی ] [ نظر ]

مست

ساقی بیخیال!!

سهم مرا هم بریز برای زمین

بگذار جاده ها مست کنند شاید مسافرم را برایم پس آوردند!


[ شنبه 92/12/17 ] [ 10:23 عصر ] [ ملیکا.ا.سامانی ] [ نظر ]

آدمها

آدمها آنقدر دورم زدند...!

که بعید نیست یکی از همین روزها میدانی را بنامم کنند!!!


[ شنبه 92/12/17 ] [ 10:22 عصر ] [ ملیکا.ا.سامانی ] [ نظر ]

پروانه ها

دلم به حال پروانه ها می سوزد

وقتی چراغ را خاموش می کنم

و به حال خفاش ها

وقتی چراغ را روشن

ایا نمی شود قدمی برداشت

بی ان که کسی برنجد ؟!


[ شنبه 92/12/17 ] [ 10:21 عصر ] [ ملیکا.ا.سامانی ] [ نظر ]
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >